کاریکلماتوریست دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی سه شنبه 88 اردیبهشت 29 :: 1:51 صبح :: نویسنده : محمد پای بست
در بی کرانه های زندگی 2 چیز افسونم می کند: آبی آسمان را که می بینم و می دانم که نیست، و خدا را که نمی بینم و می دانم که هست. سلام. ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، شهادت استاد مطهری و رحلت جانگذاز عالم ربانی آیت الله بهجت را به محضر امام عصر (عج) و همه مسلمانان جهات تسلیت عرض می کنم. امسال برای سومین بار در کمین تصادف گیر افتادم با این تفاوت که این آخری کاری تر از دو تای قبلی بود و کاملا هم زمین گیرم کرد. تصادفی که باعث شد امسال بزرگترین رویداد فرهنگی کشور را در حالی از دست بدهم که اتفاقا نمایشگاه کتاب هم مثل خودم 22 ساله شده بود. گفتم که سال پر حادثه و پر فراز و نشیبی پیش رو دارم که به هیچ عنوان هم چیزی به نام نا امیدی در وجودم راه نداده ام و همچنان نفس می کشم. صدا و سیمای جمهوری اسلامی گاه گداری خبرهای جالبی منتشر می کند از قبیل اینکه در یک ماه 7 نفر در فلان ایالت آمریکا به قتل رسیده اند، ولی هیچ گاه مردم نمی شنوند از امن ترین نقطه کشور زیبایشان ایران، دشتستان بزرگ و شهر برازجان محل تولد و زندگی این حقیر که آمار قتل و جنایت در آن گاهی در یک هفته از 7بار بیشتر می شود و رکوردهای جهانی را کاملا مورد دستخوش خود قرار می دهد! من یاد دارم قبلا هم زیاد در این باره مطلب نوشته ام و انتقاد کرده ام و نه اینکه الان خودم و خانواده ام دچار مشکل شده باشم که اینگونه برافروخته شوم، بلکه اگر مشکلی هم نباشد وظیفه ذاتی خود می دانم بزرگترین دغدغه مردم دشتستان را فریاد بزنم که نا امنی تا به کی؟ چرا مردم از اینکه فرزندشان را به مدرسه بفرستند و یا برای خرید تا مغازه یا نانوا بروند و برگردند و ... می ترسند؟ این تصویر تازه ای نیست آن هم در شهری مثل برازجان جایی که گوشه به گوشه میدان ها نیروهای پلیس در قالب گشت ارشاد و امنیت ایستاده اند تا اگر کسی از قانون تخطی کند ارشاد و روانه مرکز پلیس شود! نیروی انتظامی معتقد است چهره شهر را تغییر داده و امنیت فردی و اجتماعی را حاکم کرده اما چرا هنوز ...! اگر گزارشهای روزانه از "بحران امنیت اخلاقی" در ایران، آقای پلیس را آشفته میکند بهتر نیست ریشهی این بیاخلاقیها را در جایی غیر از خیابان ها جست و جو کنند و به جای تار موهای جوانان شاید منحرف ولی ساده، به طناب دیگری چنگ بیاویزند؟ در جایی که بی قانونی تا حدی پیشرفت کند که به پسرفت فرهنگی منجر شود و هر کس جواب سلام کسی را ندهد با گلوله تنبیه شود نباید انتظاری بیش از این داشت که مردم در رفاه و آسایش باشند. وقتی می بینی در جلوی چشمانت دوستانی که همگی از فرط خوردن عرق و قرص و مصرف مواد به روزی افتاده اند که دوستی خود را فراموش کرده و با چاقو به جان یکدیگر افتاده اند و هر رهگزری را نیز به باد کتک و ضرب چاقو می کشند، وقتی می گویی کاری کنید همه را تلف کردند پاسخ می شنوی که خبری نیست قانون طبیعت است که یا بکشی، یا کشته شوی! فردا هم پارچه های سیاه، خانواده های داغدار، شب هفت، شب چهل و فراموشی. بعد هم می گویند برادران، خواهران آسوده بخوابید انشاءالله گربه است. امنیت از نظر مفهومی به وضعیتی اطلاق میشود که نیروهای حفظ کننده وضع موجود، توان این محافظت را از نیروهای شناخته شده برهم زننده آن داشته باشند. امنیت به سطوح مختلفی تقسیم میشود، از جمله امنیت فردی، امنیت اجتماعی، امنیت ملی و امنیت جهانی، همچنین در تحلیل این مفهوم حوزههای مختلف نیز از هم متمایز میشوند. امنیت را بر پایههای مفهومی مختلفی مورد شناسایی قرار میدهند، از جمله این مفاهیم پایه، نظم است، یعنی امکان بر هم خوردن نظم نا امنی به همراه خواهد داشت. در جوامعی که ابتلا به بیماری بی قانونی و عدم تعادل باشد، دروغ جایگزین راستی و صداقت می شود، ریاکاری و نفاق راه بر شفافیت و یک رنگی می بندد، تملق و چاپلوسی به جای پالایش روحی می نشیند و بازار تهمت و افترا رونق می گیرد. در نبود آنچه که در جامعه " امنیت" گفته می شود ، ترس و وحشت ، بی اعتمادی و سردرگمی حاکم شده و فرد، فرد جامعه نگران از چکونگی سرنوشت و جایگاه خود در این شرایط ، تنها به نجات خویش می پردازد و فارغ از هرچه بر سر جمع می گذرد، در صدد یافتن راه حلی برای فرار خود از مهلکه می افتند و این تنها به بهای نادیده گرفتن حق و حقوق افراد جامعه بر اولویت خواسته های فردی خود تاکید می کند. تضارب و تقابل خواسته های فردی موجود در جامعه ای که دستخوش بی قانونی است می تواند متفاوت و متعدد باشد، استقامت و استواری چارچوب ها ی اجتماعی را در هم کوبیده و به ناهنجاری هایی میدان می دهد که به تشدید ناامنی و تقویت تفکر ”هر کس برای خود” و ”همه برای من” می انجامد. بنابراین در سایه عدم امنیت اجتماعی، رضایت مندی از زندگی و شرایط اجتماعی کاهش یافته و یاس و انفعال، افسردگی فردی و اجتماعی جایگزین شادابی، تحرک و نشاط می شود. در چنین شرایطی است که فرد بخاطر حفاطت از خود در برابر تهدیدات گوناگون بر گرفته از اجتماع در غیاب قانون و مقرراتی که ضامن ادامه حیات جمعی و اجتماعی است، به هر وسیله ای برای حمایت از خود و دور شدن از مسائل و خطرات به خود بیشتر می اندیشد تا بقای جمع و اجتماعی که در آن زندگی می کند. دائما از فرهنگ سازی دم می زنیم ولی نه امکاناتش را می شناسیم و نه مقدماتش را فراهم می کنیم در این زمینه محققین بسیاری از جمله پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به فعالیت مشغول شده اند و در دستگاه های مختلف برنامه های اجرایی زیادی مورد تصویب و اجرا قرار گرفته است و نتایجی نیز حاصل شده ولی آیا این کافی است؟ دست اندرکاران اجرایی ارکان نظام اداری کشور از قبیل: -دستگاههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در قوه مجریه و سایر نهادها - قوه قضاییه -نیروی انتظامی -صدا و سیما -وزارت کشور -ستاد کل نیروهای مسلح -سایر نهادها و سازمانهای مرتبط؛ باید مقدمات یک تحول بزرگ را فراهم آورند و به محض ایجاد مشکل بجای متهم کردن یکدیگر به فکر راه چاره باشند. شنیده ها حکایت از این دارد که قرار شده است فرمانداری شهرستان دشتستان بعنوان فرمانداری ویژه کشور معرفی شود، این یعنی دشتستان یک دولت مستقل در دل کشور زیبای ایران خواهد شد که امیدوارم که این برنامه جواب بدهد. این بحث به قوت خود باقی است و ادامه خواهد داشت ضمن اینکه اگر فراموش نکنم حتما در پست هاس بعدی درباره انتخاب نام این پست توضیحات مفصلی که به مذاق خیلی ها خوشایند هم نیست خواهم داد. رقابت ها و مبارزات انتخاباتی نیز رنگ و بوی تازه ای به خود گرفته اند زیرا اگر مردم در سراسر ایران فکر انتخاب یک رئیس جمهور اصلح را در سر می پرورانند ما علاوه بر این دغدغه فکری، باید بدنبال انتخاب یک نماینده لایق برای انتخابات میاندوره ای مجلس شورای اسلامی نیز باشیم. در روزهای آینده به تحولات انتخاباتی نیز بیشتر می پردازم. به امید فردای بهتر. دریای طوفانی، ناخدای لایق می سازد، همیشه ممنون لحظات سخت زندگی باش ... موضوع مطلب : |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||